خوزستان
امروز جمعه  ۶ تير ۱۴۰۴
سرویس:ویژه ها
تاریخ خبر : سه شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۳- ۱۹:۲۲
سایه‌های سپید در میدان خون
نثر ادبی ـ مجتبی طحان
در هرم نفس‌گیر جبهه، آن‌جا که آسمان بوی باروت داشت و زمین از زخم گلوله‌ها می‌گریست، مردانی بودند که نه تفنگ داشتند و نه زره، اما دلشان به وسعت یک سرزمین می‌تپید. نامشان امدادگر بود، اما در حقیقت، فرشتگانی بودند که زخم‌های زمین را می‌بستند و جان‌های خسته را از میان آتش و آهن بیرون می‌کشیدند. در میان آوار گلوله‌ها، دست‌هایشان تکیه‌گاه مجروحان بود، و چشمانشان به دنبال نشانی از حیات، حتی در عمیق‌ترین زخم‌ها. کسی آن‌ها را نمی‌دید، صدایشان در هیاهوی جنگ گم می‌شد، اما ردپای حضورشان در خط‌های شکسته‌ی دست‌نوشته‌های رزمندگان و بر چهره‌ی غبارگرفته‌ی بیمارستان‌های صحرایی باقی ماند. چند بار پیش آمد که دستی را که برای بستن زخم دراز کرده بودند، تیری درید؟ چند بار برانکاردی که به دوش داشتند، سنگینی پیکر خودشان را حس کرد؟ اما هیچ‌گاه پا پس نکشیدند، حتی آنگاه که سایه‌ی مرگ نزدیک‌تر از همیشه بر سرشان سایه انداخت. آنان که رفته‌اند، خاطره‌شان در وزش نسیم‌های داغ جبهه، در رد خون‌های پاکی که بر زمین ماند، در دل هر مجروحی که نجات یافت، جاودانه شد. شهدای امدادگر، بی‌ادعاترین قهرمانان آن روزها، هنوز هم در خاطره‌ی این خاک زنده‌اند. سفیدپوشانی که با دستانی لبریز از ایثار آمدند و در آغوش آسمان آرام گرفتند.
© 2022 - info@rcs.ir